این عکس در سایت فیسبوک در طول 8 ساعت 224 هزار لایک خورده و 65 هزار بار به اشتراک گذاشته شده است.
از پیرمرد پرسیده شد: میخواهید برای همسرتان کارت تبریک بگیرید.
پیرمرد با چشمان اشک آلود گفت :که همسرم 3 سال پیش در اثر ابتلا به سرطان سینه فوت کرده اما من هنوز به خرید نان و کارت تبریک ولنتاین ادامه میدهم و بر سر مزار همسرم میبرم تا بداند که تنها کسی هست که همیشه در قلب من بوده ، هست و خواهد بود
ترجمه متن زیبا و پر معنی فوق را به فارسی هم بخوانید
ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم، سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم، سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم، سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای بازنشستگی تلاش کردم، اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم
لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.
قدر دادن موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.
برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم
سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد
و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم
روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود
از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود
گفتم که جناب در چه حالی؟ .... ادامه مطلب
منم پروردگارت
خالقت از ذره ای ناچیز
صدایم کن مرا، آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات کردم
بخوان ما را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو به تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر مارا، سوی ما بازا
منم پروردگار پاک بی همتا
منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست می دارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه ی یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم .... ادامه مطلب
عبادت
ما که از تـــرس خـدا او را عبـادت می کنیـــــــم بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیــــــم
هر نـــــمازی با خودش تجدیـــــد بیعـــت کرده و ساعتـــی دیگر به او راحت خیانت می کنیـــــم
ما که مغروریــــم ازاینکه مســلمان زاده ایــــــم با طلبــــــکاری ، تقاضای شفاعت می کنیــــــم
ما که بـــاورهایـــــمان را سخت باور داشتـــــــه کـــــور کـــورانه از آنـــها حمایــــت می کنیــــــم
ما که در فکر خــــرید غــــــرفه هایی از بهشـت ساده انـــگارانه ، قران را تــــلاوت می کنیــــــم
یــــــا که از تـــرس جهنـــم گاهــگاهی زیر لب ســـوره هایی آیه هایی را قرائت می کنیـــــــم
ادامه مطلب
--- ---
دشتها آلوده ست
در لجنزار گل لاله نخواهد رویید
در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گل گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعه دلها را
علف هرزه کین پوشانده ست
هیچکس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر
بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست
(حمید مصدق)
به سراغ من اگر می آیید ،
در سکوتستانم .
در سکوتستان جایی هست ،
که در آن هیچ کسی
نَفَسش در نمی آید .
در سکوتستان، رگ های هوا منجمدند
و دلیل سر ِ پا بودن دل ها آنجا نامعلوم .
در سکوتستان، چتری نیست، بارانی نیست
آدم اینجا انصافا تنهاست !
به سراغ من اگر می آیید، آهسته نیایید
فریادی بزنید، کاری بکنید
شاید با لطف شما
سنگ تنهایی ما خُرد شود .
مرغ آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد
از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست
دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر
مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا .... ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.