به کدامین دلتنگی خندیدیم که اینگونه دلتنگیم ؟؟؟

یکی زیر ...

یکی رو ...!

زیباترین بافتنی دنیاست دست هایمان ...

آدم برفی هم که باشی

دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد،

دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد،

تا گرمت کند ، تا آرامت کند.

مهم نیست آب شدن... ،نیست شدن...

مهم آن آرامش است

حتی برای چند لحظه...!

دوستت دارم را هزار بار ديگر تكرار كن.......

اينجا نه بيني كسي دراز مي شود

ونه گرگي به گله ات مي زند.

من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت ...

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست
طلا و غذا نیست
فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفتهء یك كتابفروشی می نشیند
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند

فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند
فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود
فقر ، همه جا سر میكشد
فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است

کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند

و من همه دلتنگی هایم را رویش ها کنم

وبا گوشه آستینم همه را یکباره پاک کنم

چه کسی میگوید:که گرانی شده است؟؟ دوره ارزانیست!!دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان، دشمنیها ارزان!! آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر!! قیمت عشق چقدر کم شده است!!کمتز آب روان!! وچه تخفیف بزرگی خورده،قیمت هر انسان!!!!!!!

وقــتی همه چیز خوبه

میترسم …

مـا به لنگیدن یکــــ جایِ کار

عـــادت کـــرده ایـــم . . .

ديگه نميگم گشتم نبود نگرد نيست...

بذار صادقانه بگم..گشتم !اتفاقا ،بود مال من نبود...

شما بگرد لابد مال شماست...

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﻤﻴﻜﺸﻪ،

ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ کافی ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﺸﻪ !!!

دلتنگـــــ یعنـــی مـــن

باز پاییز است،

اندکی از مهر پیداست

حتی در این دوران بی مهری

باز هم پاییز زیباست...

حکایت ما آدم ها ... حکایت کفشاییه که .... اگه جفت نباشند ...
هر کدومشون ....هر چقدر شیک باشند .... هر چقدر هم نو باشند تا همیشه ...... لنگه به لنگه اند ......................
کاش ....... خدا وقتی ادم ها رو می آفرید ........ جفت هر کس رو باهاش می افرید ...... تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها ....... به اجبار خودشون رو جفت نشون نمی دادند ........

پـر از بـغـضــــــم ...

" شـانــه ات " سـاعتی چنــــد رفیــــق؟

از عجایـب عشق همیــــــــن است :

تَنها همـــــــان آغوشـــــی آرامَت می کند ,

که دلت را به درد می آورد ..

 می دونی چیه رفیق ؟

حکایت زندگی بعضی ها شده مث “دکمه پیرَهن”
اولی رو که اشتباه ببندن تا آخرش اشتباه میرن …
بدبختی اینه که زمانی به اشتباهشون پی میبرن که رسیدن به آخرش …

دوستی مثل آب تودسته،

نگه داشتنش خیلی سخته،

فکرمیکنی توی مشتته

ولی وقتی که دستتوبازمیکنی

چیزی نمونده جزخیسی خاطرات..

بسلامتی اونایی که ؛براشون مهم نیست

عشقشون قشنگترین موجود دنیا باشه

فقط می خوان کسی کنارشون باشه

که بشه باهاش قشنگترین دنیا رو ساخت..

خواسته هاي يك مادر
فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم،
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است،
صبور باش و درکم کن؛
..... ادامه مطلب

مایکل شوماخر چندین سال متوالی در مسابقات رالی در دنیا اول شد.
وقتی رمز موفقیتش را پرسیدند، در جواب گفت:
تنها رمز موفقیت من این است که زمانی که دیگران ترمز می گیرند، من گاز می دهم...
(مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند)
(تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند)
(خود را آماده کن وقتی که دیگران درخیال پردازیند)
(شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند)
(کار کن وقتی که دیگران در حال آرزو کردنند)
(صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردنند)
(گوش کن وقتی که دیگران در حال صحبت کردنند)
(لبخند بزن وقتی که دیگران خشمگینند)
(پافشاری کن وقتی که دیگران در حال رها کردنند)
و در آخر به یاد خدا باش وقتی دیگران از یاد او غافلند!
در کار های نیک از دیگران پیشی بگیر وقتی همه ترمز می گیرند

شنیدم در زمان خسرو پرویز                  گرفتند آدمی را توی تبریز

به جرم نقض قانون اساسی                 و بعض گفتمان های سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش            قراری را نهاده با زن خویش

که از زندان اگر آمد زمانی                      به نام من پیامی یا نشانی

اگر خودکار آبی بود متنش                     بدان باشد درست و بی غل و غش

اگر با رنگ قرمز بود خودکار                    بدان باشد تمام از روی اجبار

تمامش از فشار بازجویی ست              سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد              گرفت آن نامه را بانوی پر درد

گشود و دید با هال و مآبی                     نوشته شوهرش با خط آبی:

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟   بگو بی بنده احوالت چطور است؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو                  ملالی نیست غیر از دوری تو

من این جا راحتم، کیفور کیفور                بساط عیش و عشرت جور وا جور

در این جا سینما و باشگاه است            غذا، آجیل، میوه رو به راه است

کتک با چوب یا شلاق و باطوم                تماما شایعاتی هست موهوم

هرآن کس گویداین جاچوب داراست       بدان این هم دروغی شاخدار است

در این جا استرس جایی ندارد              درفش و داغ معنایی ندارد

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟              کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم          چو گردو داخل یک پوست هستیم

در این جا بازجو اصلن نداریم                  شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم

به جای آن اتاق فکر داریم                     روش های بدیع و بکر داریم

عزیزم، حال من خوب است این جا          گذشت عمر، مطلوب است این جا

کسی را هیچ کاری با کسی نیست          نشانی از غم و دلواپسی نیست

همه چیزش تمامن بیست این جا             فقط خود کار قرمز نیست این جا

فقط غروب جمعه نيست که دلگير است ،

کافيست "دلت" ، "گير" باشد

 هر کی دستت رو گرفت ،

لزوماً دوستت نيست

شايد تو حرکت بعدی ،

پاشو گذاشت رو شونت و رفت بالا

تا وقتی که روی زمین راه می رویم،

پرواز یک آرزوست

اما وقتی میان زمین و آسمان معلق شویم،

پرواز یک ضرورت است

شاید زندگی آن جشنی نباشد که انتظارش را داشتی

اما حالا که به ان دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص!

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯿﺎ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ …
ﺩﺍﺭﻥ ﯾﻪ ﺟﺮﯾﺎﻧﯿﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺟﻠﻮﯾﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻦ ،
ﺟﺎﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﯾﻬﻮ ﻣﺴﺎﻓﺮِ ﻣﯿﮕﻪ :
“ﺁقا ﻣﺮﺳﯽ ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻢ”
یکی نیست به اینا بگه چرا با احساسات مردم بازی می کنید !