دلقک

 

مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .
مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم



---- ---- ---- --- ---

نظرات شما عزیزان:

زهره صادقی
ساعت23:27---15 مرداد 1391
کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی از پروانه ها یادی کنیم

کاش بخشی از زمان خویش را

وقف قسمت کردن شادی کنیم

کاش گاهی در مسیر زندگی

باری از دوش نگاهی کم کنیم

فاصله های میان خویش را

با خطوط دوستی مبهم کنیم

کاش وقتی آرزویی میکنیم

از دل شفاف مان هم رد شود

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد

حرف های قلبمان را بشنود

وبتان بی نظیر بود برای شما عزیز آرزوی موفقیت میکنم .

من یک وب هنری دارم. بسیار خوشحال میشوم از وب من دیدن کنید

و نظرارزشمندتون رو برام بگذارید.

توفیق رفیق راهتان.


پاسخ: با عرض ادب از شعر زیبایی که فرستادی ممنونم حتما در وبلاگ و به نام شما از آن استفاده خواهم کرد.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, | 23:16 | نویسنده : nsm.lxb |